|
مطالب بامزه و خنده دار ⎝⓿⏝⓿⎠ ، اعتراف هاي بامزه .خاطرات با مزه . سوتی ها بامزه.چرت و پرت،.. مطالب بامزه و خنده دار |
|||
|
پشت سيستم پسرخاله یازده ساله م نشستم مي بينم روي دسکتاپش 208 تا فيلم پ*ورن هست. بهش ميگم : تو خجالت نميکشي ؟؟ جمعه 31 مرداد 1393برچسب:ن چرا ایران دکتر های خوبی داره ؟؟ , :: 1:47 :: نويسنده : امیرعلی اگه گفتین چرا ایران دکتر های خوبی داره ؟؟ مرده شب جمعه 10 تومن ميده ، به بچّش ميگه امشب برو خونه عموت بخواب ﯾﻪ ﺑﭽﻪ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﻪ 118 پنج شنبه 30 مرداد 1393برچسب:دلم واسه مامانم میسوزه, :: 1:10 :: نويسنده : امیرعلی عمه هام اومدن خونمون، سه تایی دارن پشت سر مادرشوهراشون حرف میزنن
دلم واسه مامانم میسوزه که نمیتونه تو بحثشون شرکت کنه خبر فوری خبر فوری دوتا پسر داشتن تو خیابون راه میرفتن ، به طلافروشی رسیدن وایسادن ویترینو نگاه کردن !
عروس یه ساعت پشت در آرایشگاه مردونه منتظر بوده . . .
اگه گفتید ساپورت بیرنگار چیه؟ چطوریه؟ چه شکلیه؟ اسم دختر که با ♥♥♥♥♥♥♥ ☺(چ)☺ ♥♥♥♥♥♥♥ شروع شه! غمگینم پشت چراغ قرمز یه دختره دستش تو دماغش بود بهش گفتم : خانوم تو اون یکیه ! گفت : شنبه 25 مرداد 1393برچسب:ﺑﻪ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﺮﺳﯿﺪ ﺩﻭﺗﺎ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺩﺍﺭﻥ ﺳﺮ ﻣﻦ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﯿﮑﻨﻦ ,,,,,, :: 1:20 :: نويسنده : امیرعلی ﻋﺎﻗﺎ ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮﻩ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ 110 ﮔﻔﺘﻪ :
ﺑﻪ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﺮﺳﯿﺪ ﺩﻭﺗﺎ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺩﺍﺭﻥ ﺳﺮ ﻣﻦ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﯿﮑﻨﻦ ..... ﭘﻠﯿﺲ ﮔﻔﺘﻪ : ﺧﺐ ﺩﻋﻮﺍ ﮐﻨﻦ ﺗﻮ ﭼﺮﺍ ﺗﺮﺳﯿﺪﯼ؟؟؟ ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻔﺘﻪ : . . . ﺁﺧﻪ ﺍﻭﻧﮑﻪ ﺯﺷﺖ ﺗﺮﻩ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﻣﯿﺸﻪ !! نصفه شب بودش دیدم مامانم وحشتناک اومده میگه؛ امیـــــــــــــــــــــر بیدارشو ایمان(داداشم 5سالشه) تب کرده پاشو ببریمش بیمارستان!! آقا تا اینو گف مثٍ قرقی سوییچو برداشتم ماشینو از پارکینگ بیارم بیرون هیچی مامانمم اومد سوار شد با سرعتٍ نور رانندگی میکردم!! 3تا خیابونو ردش کردم!! میبینم مامانم یا حسین!!! ایمان کو؟؟ امیر؟؟ دوسال پيش این دخترا هی پاچه شلواراشون رو دادن بالا. اما پسرا محل نذاشتن...
پارسال هم که هر روز آستین ها رو میبرن بالاتر... پسرا باز هم محل نذاشتن
امسال مانتو جلو باز با ساپورت چسبون رو ارائه دادن...
آقایون یه همتی کنین و امسال هم محل نذارین...!!!! چیزای خوبی در راه است
با مشاهده این. جیگر زیبا حیرت زده شدیم اخرین باری که بابام بهم گفت "پسر گلم" روزی بود که گولم زد برد ختنم کرد! جمعه 24 مرداد 1393برچسب:جمله ای که هرگز نخواهید شنید, :: 1:50 :: نويسنده : امیرعلی من لباس و کفش زیاد دارم , برا این مهمونی نمیخواد برم خرید : یه روز یه راننده اومده بود آمپول بزنه. پرستارمون با شوخی بهش گفت: سمت شاگرد بزنم یا راننده؟ طرف گفت هر طرف میزنی بزن فقط دست به دنده نزن!!!! گلی گم کرده ام درباغ هستی/ خودتو لوس نکون اون گل تو نیستی!!!
پنج شنبه 23 مرداد 1393برچسب: زندگیمان را مدیون زنانمان هستیم, :: 15:10 :: نويسنده : امیرعلی یادمان نرود که ما زندگیمان را مدیون زنانمان هستیم
پنج شنبه 23 مرداد 1393برچسب:داستان بسیارجالب پسر خروس فروش, :: 15:1 :: نويسنده : امیرعلی
پدرﮔﻔﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﺧﺮﻭﺳﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺮﻭ ﺭﻑ ﺩﻡ ﺩﺭ ﯾﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺯﺩ ﯾﻪ ﺯﻥ ﻣﯿﺎﻧﺴﺎﻟﯽ ﺩﺭﻭ ﺯﻧﻪ ﮔﻔﺖ ﺷﻮﻫﺮ ﻣﻨﻪ ﺑﺮﻭ ﺗﻮ ﺯﯾﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﻗﺎﯾﻢ ﺷﻮ. ﺯﻧﻪ ﮔﻔﺖ ﺷﻮﻫﺮﻣﻪ ﺯﯾﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺑﻮﺩ. ﮔﻔﺖ ﺻﺪﺍﺗﻮ ﺑﯿﺎﺭﭘﺎﯾﯿﻦ صدای ﻣﺎ ﺭﻭ ﻣﯿﺸﻨﻮﻥ . ﺑﺎﺑﺎ ﺧﺮﻭﺳﻮﻣﯿﺨﺮﯼ. ﭘﺪﺭﺵ : ﭘﺪﺭ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺻﺪ ﻭ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻫﺰﺍﺭ ﮐﺎﻓﯿﺖ
طرف لبش مث لب دریا میمونه
همه ازش خاطره دارن
بعد وقتی میخواد از یه بطری آب بخوره میگه دهنیه !! پنج شنبه 23 مرداد 1393برچسب: آبجی شما هم آبجی خودمونه , :: 1:55 :: نويسنده : امیرعلی دیشب خونه رفیقم رفتم خواهرش بدون روسری با ی تیشرت و شلوارک اومد دم در سلام و احوال پرسی و دستش آورد جلو منم با کلی خجالت دست دادم وقتی رفیقم اومد ازش معذرت خواستم و گفتم داداش شرمنده آبجی شما هم آبجی خودمونه
. . یهو زد توسرم و گفت یابو داداشم بود من که خواهر ندارم! پنج شنبه 23 مرداد 1393برچسب:ازدواج دختران قدیم و جدید, :: 1:50 :: نويسنده : امیرعلی پدرای قدیم:دختر چند روز دیگه عروسیته ، آماده شو. دختر: اما…بابا من که ندیدمش… پدر:اما و اگر نداریم ، همین که گفتم دخترای جدید:پدرجون من و سامی فردا عروسیمونه پدر:اما دخترم من که نمیشناسمش… دختر:دیگه حرف نباشه ، خواستید بیاین نخواستید نیاین پنج شنبه 23 مرداد 1393برچسب:برا سلامتيش دعااااا كنين, :: 1:49 :: نويسنده : امیرعلی استاد سر کلاس گفت : بهترین سالهای عمرم را درآغوش زنی گذراندم که همسرم نبود! شاگردهای حاضر در کلاس همه تعجب کردند. بعد استاد ادامه داد بله ،،در آغوش مادرم تربیت شدم! همه هیجان زده شده اند و توی چشم خیلیها اشک جمع شد.... یکی از شاگردان رفت توی خونه دید همسرش توی آشپز خانه داره قیمه حاضر میکنه، بهش گفت :بهترین سالهای عمرم رو توی آغوش زنی گذروندم که همسرم نبود!... زن گفت :چی!!!!؟........ و مرد قبل از اینکه حرفشو کامل کنه از هوش رفت. و هنوز به خاطر تابه ای که به سرش خورده به هوش نیومده!!'... برا سلامتيش دعااااا كنين صن زن آدم باید موهاش بلند و فر باشه چهار شنبه 22 مرداد 1393برچسب: داستانی کوتاه بسیار زیبای مچ گیری زن, :: 15:33 :: نويسنده : امیرعلی یه ﺭﻭﺯ ﺧﺎﻧﻮﻣﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ، ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪﺍﯼ ﻧﻮﺷﺖ : ﻣﻦ ﺧﻮﻧﻪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺗﺮکت ﮐﺮﺩﻡ ﻭﺩﯾﮕﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ ... چهار شنبه 22 مرداد 1393برچسب: قدیما میخواستن دخترا را تهدید کنن, :: 15:24 :: نويسنده : امیرعلی قدیما میخواستن دخترا را تهدید کنن! میگفتن عکستو میزاریم تو اینترنت الان وقتي اينو بگي ، تازه میگن بذار ببینم چند تا لایک میخوره.. ﻧﺨﻨﺪ دختره دیگه.. درباره وبلاگ  كليه مطالب طنز ميباشد . قصد ما نشوندن خنده بر لب های شماست و اينجا همه چيز داريم جز توهين به كسي و سياست. یا حق موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان
|
|||
 |
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
