مطالب بامزه و خنده دار ⎝⓿⏝⓿⎠ ، اعتراف هاي بامزه .خاطرات با مزه . سوتی ها بامزه.چرت و پرت،.. مطالب بامزه و خنده دار |
|||
یه روز شهاب رفیقم با دوس دخترش رو بیرون دیدم...رفتم بغلش کردم گفتم به به آقا پدرام...
شما کجا اینجا کجا!! دختره گفت مگه اسمت شهاب نبود؟؟
گفتم به شما گفته شهاب؟؟ این عادتشه به همه دخترا یه اسم جدید میگه!
راستی من دیگه باید برم... فقط سارا گفت بهت بگم خیلی بیمعرفتی!!!
هیچی دیگه...
الان متواری ام. درخواست پناهندگی دادم....! نظرات شما عزیزان:
نمیدونم چرا حس میکنم گذشته از جک تو واقعیت از این کارا میکنی
موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل لینک
هوشمند نويسندگان |
|||
|